یک روز امنیت آن را زیر سوال میبرند و قاتل جادهها لقبش میدهند و روز دیگر حذف برخی ملزومات و ارایه مجدد آنها به عنوان آپشن را استهزا میکنند. یک روز قیمت آن را غیرمنطقی و زیاد میدانند و روز دیگر کمپینهای نخریدنش را پر و بال میدهند.
با این حال خبر میرسد که ظرف کمتر از سه ساعت بیش از 4 هزار نفر برای خرید همین خودروی مورد استهزا ثبت نام کردهاند و پول دادهاند!
شاید چنین ماجرایی در یک نظام اقتصادی با ثبات، امن و شفاف به عنوان معادلهای لاینحل جلوه کند اما در اقتصاد ما بسیار عادی، طبیعی و متداول است و چندان موجب تعجب نمیشود.
مردم بر معیشت خود نگرانند. به فردای اقتصادی خود اطمینان ندارند. موج نقدینگیهای سرگردان یک روز بازار ارز را متلاطم میکند و روز دیگر بازار مسکن را. یک روز بازار طلا و سکه ملتهب میشود و روز دیگر بازار خودرو... و این همه با دلواپسی برای کاهش ارزش سرمایههای خرد میان شهروندان پیوند دارد.
اندیشمندان گستره ارتباطات، دو بال «اهمیت» و «ابهام» را برای بال گشودن و پرواز کردن کلاغهای «شایعه» لازم دانستهاند و در حوزههای اقتصادی و آنچه با معیشت مردم پیوند خورده است، این دو بال خیلی خوب در کنار هم قرار میگیرند.
اقتصاد و معیشت برای مردم مهم است و در عین حال در دوران خروج از برجام و بازگشت تحریمها سرشار از ابهام و پرسش نیز هستند. به گاهی که افکار عمومی نسبت به اخبار اقتصادی حساس میشوند و نسبت به گذران معیشت خود و ارتزاق روزمره احساس ناامنی میکنند و تامین مایحتاج زندگی اهمیت مییابد، هر ابهامی موجب زایش و تکثیر شایعه میشود.
در چنین هنگامهای اگر خبرهای صریح و روشن در بین نباشد، یا اگر اخبار به صورت گنگ و تحریف شده به افکار عمومی برسد، یا اگر خبرهای متناقض و متضاد در آمد و شد باشند، یا اگر سیل وعده و وعیدهای غیرواقعی و نامتناسب با واقعیات بازار به سمت مردم روانه شود، یا اگر خبرها خارج از فهم افراد عادی باشد و هر کس از ظن خود یارش شود، حدس و گمانها و دل نگرانیها مجال عرضه مییابند و شایعه رواج مییابد.
در نبود آگاهی رسانی همگانی و در حالیکه مجاری رسمی اطلاع رسانی توان یا تمایلی در اقناع افکار عمومی و پاسخگویی به میل دانستن مردم و کنشگران حوزه تولید و تجارت نداشته باشند، کلاغهای شایعه از یکی به چهل میرسند و کاهها به کوه تبدیل میشوند و هیجانات توده مردم اقتصاد کشور را به چالش میکشد.
کم کاریها و یا کژکاریهای سازمانها و نهادهای موثر در فرایندهای تولیدی و اقتصادی در حوزه آگاهی رسانی و یا ایجاد تنگنا برای ابزارهای اطلاعاتی و ارتباطی، جامعه را پذیرای شایعات میکند و شایعه بینیاز از سند و برهان تکثیر میشود و ناامنی و بیثباتی اقتصادی پدید میآورد.
عجیب آنکه در همین گیر و دار به جای میدان دادن به فضای صحیح و رسمی اطلاع رسانی، دستگاههای دولتی و نهادهای رسمی را از حضور در برخی مجاری آگاهی رسان -به ویژه تلگرام- منع کردهایم و با قطع ارتباط اینان با مخاطبان، میدان را به تمامی در اختیار فضای غیررسمی و سرشار از شایعه قرار داده ایم!
روابط عمومیهای نهادهای حاکمیتی در پیام رسان های داخلی به اطلاع رسانی سرگرمند و قاطبه مخاطبان در فضاهای دیگر به دنبال خبر می گردند!
درست در شرایطی که افکار عمومی نسبت به اخبار اقتصادی -نوسانات نرخ ارز، پیامدهای بازگشت تحریم ها، بهای طلا، میزان و چگونگی واردات، توانمندی و سرعت نهادهای نظارتی در عرصه اقتصاد و...- حساسند، در نبود یا کمبود اطلاعات صحیح و صریح، شایعات گسترش می یابند و آدمیان به طوطیان سخنگویی بدل می شوند که مدام تکرار می کنند بی آنکه به درستی آنچه را که میگویند بدانند و بفهمند.
- اما چه باید کرد؟
مردم جویای حقیقت هستند و اگر به خبرهای درست و دقیق دست نیابند و یا در گسترهای از ابهام و کم خبری اطمینان و اعتماد خود را به اظهارات رسمی از دست بدهند، پذیرای شایعه میشوند و هر چه بر اضطراب و دغدغهشان افزوده شود، حلقههای زنجیره شایعه نیز پرشمارتر میشوند.
برای هماوردی و رویارویی با شایعه باید دست به دامان اطلاع رسانی شفاف و همه جانبه و به هنگام شد. باید «اعتماد» را به مردم بازگرداند. آگاهی رسانی فراگیر و بی پرده و دور از یکسویه نگری شرط لازم پیشگیری از پرواز کلاغهای شایعه است.
مردم حق دارند برای فردای خود نگران باشند. حق دارند وقتی التهاب دائمی قیمت ها را میبینند، اندک سرمایه خود را برای آسیب ندیدن روانه بازار خودرو و پرایدی کنند که مورد استهزائشان بوده است. حق دارند تا در نبود «اعتماد» و برای کاهش ریسکهای احتمالی در معیشت خود اندک سرمایهشان را بر مدار هیجانات روانی در اقتصادی ملتهب به گردش بین بازارهای ارز و طلا و مسکن و خودرو درآورند.
بر این گمانم که تا حس اعتماد را به شهروندان بازنگردانیم -که یکی از الزامات آن خبررسانی به هنگام، شفاف و صادقانه است-، همچنان تماشای اقتصادی هیجانی و سبقت گرفتن در خرید پرایدها شگفتیآور نخواهد بود.
نظر شما